دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و چهار ۱۱۰۰ هفته سی و دو ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Bizarre

  [bɪˈzɑːr]

Adjective

very strange or unusual

عجیب و غریب، (از نظر رفتار یا شکل و قیافه) شگفت‌آور، (از نظر رنگ و طرح و سبک) ناجور، ناگهان و باور نکردنی، خارق‌العاده، نامانوس

Synonyms

strange, odd, unusual, out there, extraordinary, fantastic, curious, weird, way-out, peculiar, eccentric, abnormal, ludicrous, queer, irregular, rum, uncommon, singular, grotesque, perplexing, uncanny, mystifying, off-the, wall, outlandish, comical, oddball, off the rails, zany, unaccountable, off-beat, left-field, freakish, wacko, outré, cockamamie

Antonyms

common, standard, normal, regular, ordinary, typical, routine, customary

Examples

A bizarre sequence of events

یک سلسله رویدادهای خارق‌العاده

A bizarre situation/incident/story

یک موقعیت / حادثه / داستان عجیب

The bizarre appearance of the natives frightened the child.

ظاهر عجیب و غریب بومیان بچه را ترساند.

She wore a bizarre costume with long black feathers and snake-like arms.

او لباسی عجیب با پرهای بلند سیاه و بازوهای مار مانند به تن داشت.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>