دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهاردهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Stereotype

  [ˈsteriətaɪp]

Noun

a fixed idea or image that many people have of a particular type of person or thing, but which is often not true in reality and may cause hurt and offence

کلیشه، پندار یا گفتار یا رفتار قالبی، یکجور دیس، ( فیلم، داستان...) تیپ ، شخصیتِ پردازش شده، قالب، رفتار یا طرز فکر تقلیدی، تعصبی، عادتی و عرفی

Synonyms

formula, cliché, pattern, mould, received idea

Examples

The stereotype of a banker

نمونه کامل یک بانکدار

That novel is full of stereotype characters.

آن رمان پر است از شخصیت‌های قالبی.

Women who don’t fit the stereotype of the good mother.

زنانی که در تیپ یک مادر خوب جای نمی گیرند (دراین قالب نمی گنجند).

The novel has been criticized for reinforcing racial stereotypes.

این رمان بخاطر تقویت کردن تیپ های نژادی مورد انتقاد قرار گرفته است (شخصیت های پردازش شده ی نژادی).

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>