دسته‌ها هفته بیست و چهار ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Taboo

  [təˈbuː]

Noun

a cultural or religious custom that does not allow people to do, use or talk about a particular thing

حرام، تابو

a general agreement not to do something or talk about something

نهی شده، منع شده، تحریم شده

Synonyms

prohibition, ban, restriction, disapproval, anathema, interdict, proscription

Examples

Amongst them it is taboo to eat pork.

در میان آنان خوردن گوشت خوک حرام است.

Marrying one's sister is generally taboo.

ازدواج با خواهر به طور کلی ممنوع است.

Is there a taboo against sex before marriage in your society?

آیا رابطه جنسی قبل از ازدواج در جامعه شما حرام است؟

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>