دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و هفت ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Vitriolic

  [ˌvɪtriˈɑːlɪk]

Adjective

(of language or comments) full of anger and hate

(سخن یا نگارش) تند، تلخ، سوزان، نیشدار، گزنده

Synonyms

venomous, scathing, malicious, acid, bitter, destructive, withering, virulent, sardonic, caustic, bitchy, acerbic, envenomed, dripping with malice

Examples

His criticism was very vitriolic.

انتقاد او بسیار تند بود.

The discussion turned into a vitriolic argument.

بحث تبدیل به یک مشاجره تند و تلخ شد.

We deplore the vitriolic nature of his remarks.

ما ماهیت تلخ و سوزان اظهارات او را محکوم می کنیم.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>