دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس بیست و چهار ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Wail

  [weɪl]

Noun

a long, loud, high cry expressing pain or very sad feelings; a sound similar to this

ندبه، زاری، ضجه، فغان، صدای ناله و زاری

Synonyms

bay, howl, moan, ululation, yowl

Examples

The wail of an air-raid siren

ناله‌ی آژیر حمله‌ی هوایی

A wail of despair

ناله ی ناامیدی

The distant wail of sirens

ناله آژیرهای دوردست

The child let out a high-pitched wail.

کودک ناله بلندی کشید.

Wail

  [weɪl]

Verb

to make a long, loud, high noise because you are sad or in pain AND to cry or complain about something in a loud high voice

به‌ خاطر اندوه یا درد بلند و کشیده فریاد زدن، ندبه کردن، موییدن، زنجیدن، ناله و زاری کردن، زاریدن، چاویدن، شیون کردن، صدای غم‌انگیز ایجاد کردن

Synonyms

cry, weep, grieve, lament, keen, greet, howl, whine, deplore, bemoan, bawl, bewail, yowl, ululate, yell, howl, shriek, screech, yelp

Examples

When tragedy struck, the old people began to wail.

وقتی‌ فاجعه‌ اتفاق افتاد، افراد پیر شروع به‌ گریه‌ و زاری کردند.

In some countries the women are expected to wail loudly after their husbands die.

در بعضی‌ از کشورها، انتظار می‌رود زن ها پس‌ از مرگ شوهرانشان با صدای بلند گریه‌ کنند.

When the Yankees lost the World Series, there was much wailing in New York.

وقتی‌ تیم‌ یانکی‌ها در سری مسابقات جهانی‌ بازنده شد در نیویورک ناله‌ و زاری به‌ راه افتاد.

A child wailing for her mother.

کودکی که برای مادرش گریه و زاری می‌کند.

The wind is wailing in the trees.

باد در میان درختان ناله می‌کند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>