دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس سی و نه ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Debtor

  [ˈdetər]

Noun

person who owes something to another OR a person, a country or an organization that owes money

شخصی‌ که‌ به‌ شخص‌ دیگری بدهکار است‌، (شخص یا موسسه یا ملت) مدیون، وام‌دار

Synonyms

borrower, mortgagor, loanee, drawee

Examples

If I borrow a dollar from you, I am your debtor.

اگر یک‌ دلار از شما قرض بگیرم بدهکار شما هستم‌.

As a debtor who had received many favors from the banker, Mr. Mertz was reluctant to testify against him.

آقای «مِرتز» به‌ عنوان بدهکاری که‌ مساعدت های زیادی از جانب‌ رئیس‌ بانک‌ دریافت‌ کرده بود، مایل‌ نبود علیه‌ او شهادت دهد.

A gloomy debtor’s prison was once the fate of those who could not repay their loans.

زندان تاریک‌ بدهکاران، زمانی‌ سرنوشت‌ کسانی‌ بود که‌ نمی‌توانستند وام های خود را باز پرداخت‌ کنند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>