Clergy
[ˈklɜːrdʒi]Noun
persons prepared for religious work; clergymen as a group OR the priests or ministers of a religion, especially of the Christian Church
افرادی که برای کار مذهبی آماده میشوند، روحانیون، کاتوزیان، کشیشان
Synonyms
priesthood, ministry, clerics, clergymen, churchmen, the cloth, holy orders, ecclesiastics
Examples
We try never to hinder the clergy as they perform their sacred tasks.
هنگامی که روحانیون در حال انجام وظایف مقدسشان هستند، تلاش میکنیم هرگز مانع آنها نشویم.
Friar Tuck was a member of the clergy who loved a jolly jest.
«فریرتاک» یکی از روحانیونی بود که عاشق لطیفههای شاد بود.
The majority of the clergy felt the new morality was a menace to society.
اکثر روحانیون احساس میکردند که اخلاقیات جدید، تهدیدی برای جامعه است.
He was rumored to be an enemy of the English clergy.
شایع بود که او دشمن روحانیون انگلیس است.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما