دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس چهل ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Pension

  [ˈpenʃn]

Noun

regular payment which is not wages OR ​an amount of money paid regularly by a government or company to somebody who has retired from work

پرداخت‌ منظمی‌ که‌ دستمزد نیست‌، حقوق بازنشستگی

Synonyms

allowance, benefit, welfare, annuity, superannuation

Examples

Pensions are often paid because of long service, special merit, or injuries received.

مستمری ها اغلب‌ بخاطر خدمت‌ طولانی‌، شایستگی‌های ویژه، و یا جراحات وارده پرداخت‌ می‌شود.

The pension is calculated on the basis of your last year’s income.

حقوق باز نشستگی‌ بر اساس درآمد سال آخر شما محاسبه‌ می‌شود.

Her pension amounts to $ 2000 per month.

حقوق بازنشستگی او بالغ بر ماهی دو هزار دلار است.

Pension

  [ˈpenʃn]

Verb

{pension off} to allow or force somebody to retire and to pay them a pension

بازنشسته کردن (با حقوق)

Synonyms

retire, superannuate

Examples

Mrs. Colby pensioned off her employee after thirty years of loyal service.

خانم‌ «کلبی‌» کارمندش را بعد از سی‌ سال خدمت‌ صادقانه‌ بازنشسته‌ کرد.

He was pensioned off and his job given to a younger man.

او را بازنشست کردند و کارش را به مرد جوان تری واگذار کردند.

(informal, figurative) That car of yours should have been pensioned off years ago.

(غیررسمی، مجازی) آن ماشین شما باید سال ها پیش بازنشسته می شد. (از رده خارج می شد)

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>