دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس چهل ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Oral

  [ˈɔːrəl]

Noun

a spoken exam, especially in a foreign language OR a spoken exam in a university

(معمولا جمع) آزمون (های) گفتاری، امتحان (ات) شفاهی

Synonyms

oral exam, oral examination, viva, viva voce

Examples

Next week she will take her orals.

هفته‌ی دیگر امتحانات شفاهی خود را خواهد داد.

A French oral

یک امتحان شفاهی فرانسوی

He failed the oral.

او در امتحان شفاهی مردود شد.

Oral

  [ˈɔːrəl]

Adjective

spoken rather than written

زبانی، شفاهی، گفتاری

connected with the mouth AND (of a speech sound) produced by allowing air to flow through the mouth but not the nose

(زبان‌شناسی) دهانی

Synonyms

spoken, vocal, verbal, unwritten, viva voce

Examples

An oral agreement is not enough; we must have a written promise.

توافق‌ شفاهی‌ کافی‌ نیست‌، ما به‌ یک‌ تعهد کتبی‌ نیاز داریم‌.

Oral surgery is necessary to penetrate to the diseased root.

عمل‌ جراحی‌ دهان برای دسترسی‌ به‌ ریشه‌ی خراب دندان مورد نیاز است‌.

His unique oral powers made Lincoln a man to remember.

قدرت کلامی‌ منحصر به‌ فرد «لینکلن‌» او را مردی به‌ یادماندنی‌ ساخت‌.

Oral speech sounds

آواهای دهانی

Stories passed on by oral tradition.

داستان‌هایی که دهان به دهان گشته است (طبق سنت گفتاری انتقال یافته است).

The oral exam will come after the written exam.

امتحان شفاهی پس از امتحان کتبی خواهد بود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>