دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته اول ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Voracious

  [vəˈreɪʃəs]

Adjective

​eating or wanting large amounts of food AND wanting a lot of new information and knowledge

سیری ناپذیر، پرخور، ارضانشدنی، پرولع، حریص

Synonyms

gluttonous, insatiable, ravenous, hungry, greedy, ravening, devouring, avid, prodigious, insatiable, uncontrolled, rapacious, unquenchable

Antonyms

moderate, temperate, self-controlled

Examples

Voracious appetite

اشتهای سیری ناپذیر

Don't be so voracious!

اینقدر حرص نزن!

Her appetite for information was voracious.

اشتیاق او برای اطلاعات سیری ناپذیر بود.

A voracious eater

یک انسان پرخور و پرولع

To have a voracious appetite

داشتن اشتهای سیری ناپذیر

A voracious reader

خواننده ای (کتابخوان) بسیار مشتاق

A boy with a voracious and undiscriminating appetite for facts

پسری با اشتهای سیری ناپذیر و ناآگاه برای حقایق

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>