دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته دوم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Felon

  [ˈfelən]

Noun

a person who has committed a serious crime such as murder or rape

(حقوق) تبهکار، مجرم، بزهکار، جانی، (کسی که مرتکب جرم عمده می‌شود) جنایتکار

Synonyms

criminal, convict, con, offender, crook, villain, culprit, sinner, delinquent, con man, jailbird, malefactor, evildoer, transgressor, lawbreaker, skelm, lag

Examples

An armed robber is a felon.

دزد مسلح جنایتکار محسوب می‌شود.

Felons who have served their sentence.

جنایتکارانی که محکومیت خود را سپری کرده اند.

The law requires convicted felons entering the state to register their address with the police.

قانون افراد مجرمی را که وارد ایالت می شوند ملزم می کند که آدرس خود را در پلیس ثبت کنند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>