دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سوم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Ominous

  [ˈˈɑːmɪnəs]

Adjective

suggesting that something bad is going to happen in the future

بد شگون، بد یمن، مرغوا، ناهمایون، ناخجسته، نکبت‌بار، بلا انگیز، شوم، تهدید آمیز، بد خبر

Synonyms

threatening, menacing, sinister, dark, forbidding, grim, fateful, foreboding, unpromising, portentous, baleful, inauspicious, premonitory, unpropitious, minatory, bodeful

Antonyms

promising, encouraging, favourable, auspicious, propitious

Examples

An ominous silence

سکوت شوم

The ominous cry of the owl

ناله بد شگون جغد

The ominous clouds that appear on the horizon.

ابرهای تهدید آمیزی که برافق ظاهر می‌شوند.

There were ominous dark clouds gathering overhead.

ابرهای تاریک شومی در بالای سر جمع شده بودند.

She picked up the phone but there was an ominous silence at the other end.

او تلفن را برداشت اما سکوت شومی در آن طرف حاکم بود.

Things looked ominous for Susan.

همه چیز برای سوزان شوم به نظر می رسید.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>