Alacrity
[əˈlækrəti]Noun
great happiness or enthusiasm
اشتیاق، انبساط خاطر، میل و رغبت، چالاکی، چابکی، تندی، طرب، نشاط
Synonyms
eagerness, enthusiasm, willingness, readiness, speed, zeal, gaiety, alertness, hilarity, cheerfulness, quickness, liveliness, briskness, promptness, avidity, joyousness, sprightliness
Antonyms
reluctance, apathy, unwillingness, inertia, lethargy, slowness, dullness, sluggishness, unconcern
Examples
She opened the door with alacrity.
با اشتیاق در را باز کرد.
They accepted the offer with alacrity.
آنها این پیشنهاد را با کمال میل پذیرفتند.
No wonder that theism is abandoned with such alacrity by so many of these new philosophers.
جای تعجب نیست که خداباوری با چنین اشتیاقی توسط بسیاری از این فیلسوفان جدید کنار گذاشته شده است.
They imitated the coolness and courage of their predecessors, going forward with the utmost alacrity and firmness.
آنها خونسردی و شجاعت پیشینیان خود را تقلید کردند و با نهایت چابکی و صلابت پیش رفتند.
When Gary Paget reappeared, offering his services again, Helen accepted with alacrity.
وقتی "گری پاجت" دوباره ظاهر شد و دوباره خدماتش را ارائه کرد، "هلن" با اشتیاق پذیرفت.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما