دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهارم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Scurrilous

  [ˈskɜːrələs]

Adjective

very rude and offensive, and intended to damage somebody’s reputation

زشت، فحاش، بد دهن، خارج ازاخلاق، ناسزا گو، بد دهان، دهان دریده، دشنام گو، (نوشته یا سخن) دشنام آمیز، سخیف

Synonyms

slanderous, scandalous, defamatory, low, offensive, gross, foul, insulting, infamous, obscene, abusive, coarse, indecent, vulgar, foul-mouthed, salacious, ribald, vituperative, scabrous, Rabelaisian

Examples

Scurrilous rumours

شایعات سخیف

He wrote a scurrilous piece about me in the local press.

او در مطبوعات محلی یک قطعه سخیف درباره من نوشت.

He refrained from telling his scurrilous tales while the children were present.

او زمانیکه بچه ها حضور داشتند از گفتن داستان های خارج از اخلاقش خودداری کرد.

They protested the company's scurrilous treatment of workers.

آنها به رفتار سخیف این شرکت با کارگران اعتراض کردند.

This is nothing but a scurrilous rumor.

این چیزی به جز یک شایعه غیر اخلاقی نیست.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>