Affluent
[ˈæfluənt]Adjective
having a lot of money and a good standard of living
فراوان، وافر، توانگر، پر رونق، پر ناز و نعمت، آباد، متمکن، پر ریخت و پاش، ثروتمند، دارای سطح زندگی بالا، مرفهفراوان، وافر
Synonyms
wealthy, rich, prosperous, loaded, well-off, opulent, well-heeled, well-to-do, moneyed
Antonyms
broke, poor, impoverished, hard-up, penniless, destitute, poverty-stricken, skint, indigent, down at heel, impecunious, on the breadline, penurious, stony-broke
Examples
They both came from affluent families.
هر دوی آنها از خانوادههای پولدار بودند.
Affluent societies
جوامع توانگر
Affluent Western countries
کشورهای ثروتمند غربی
A very affluent neighbourhood
محله ای بسیار مرفه
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.