دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته ششم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Deride

  [dɪˈraɪd]

Verb

​to treat somebody/something as silly and not worth considering seriously

به باد تمسخر گرفتن، (از روی تحقیر) خندیدن به، مسخره کردن، ریشخند کردن، استهزا کردن، مچل کردن، دست انداختن

Synonyms

mock, ridicule, scorn, knock, insult, taunt, sneer, jeer, disdain, scoff, detract, flout, disparage, chaff, gibe, take the piss out of, pooh-pooh, contemn

Examples

He derided his enemies' criticism of his policies.

او انتقاد دشمنانش را از سیاست‌های خود مورد تمسخر قرار داد.

The play was derided by the critics.

این نمایشنامه مورد تمسخر منتقدان قرار گرفت.

His views were derided as old-fashioned.

دیدگاه های او به عنوان قدیمی مورد تمسخر قرار گرفت.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>