Fiasco
[fiˈæskəʊ]Noun
something that does not succeed, often in a way that makes people feel embarrassed
شکست افتضاح آمیز، افتضاح، مایهی آبرو ریزی، کالیدگی، هزیمت
Synonyms
flop, failure, disaster, ruin, mess, catastrophe, rout, debacle, cock-up, balls-up, fuck-up, washout
Examples
The negotiations ended in a fiasco.
مذاکرات با ناکامی افتضاحآمیز مواجه شد.
The party was a complete fiasco.
مهمانی یک آبرو ریزی کامل بود.
What a fiasco!
چه فاجعه ای!
After the fiasco over the brochures, I decided to take charge of the marketing.
پس از افتضاح بروشورها، من تصمیم گرفتم مسئولیت بازاریابی را بر عهده بگیرم.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.