دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته هشتم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Remote

  [rɪˈməʊt]

Adjective

far away from places where other people live

دور، فاصله‌ی زیاد، دوردست، دورافتاده، اقصی

Synonyms

distant, far, isolated, lonely, out-of-the-way, far-off, secluded, inaccessible, faraway, outlying, in the middle of nowhere, off the beaten track, backwoods, godforsaken

Antonyms

close, near, central, neighbouring, nearby, adjacent, just round the corner

Examples

A remote distance

یک فاصله‌ی طولانی

The school was too remote to walk to.

مدرسه دورتر از آن بود که بتوان پیاده رفت.

Remote from the truth

دور از حقیقت

One of my remote ancestors

یکی از اجداد دور من

Remote from my normal daily experiences

دور از تجربیات روزمره و عادی من

From the remotest past to the present day

از دورترین زمان تا به امروز

A remote cottage in snow-covered mountains

کلبه‌ای دورافتاده در کوه‌های پوشیده از برف

In the remotest points of the world

در اقصی نقاط گیتی

The remotest parts of the Lute desert

دوردست‌ترین بخش‌های بیابان لوت

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>