دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته نهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Asset

  [ˈæset]

Noun

a person or thing that is valuable or useful to somebody/something

(اقتصاد) دارایی، بستانکاری، ثروت، سرمایه، صفت برجسته، امتیاز، ویژگی مثبت، محسنه

a thing of value, especially property, that a person or company owns, which can be used or sold to pay debts

(حقوق - جمع) اموال (شرکت یا شخص ورشکسته)، ترکه، ماترک، اموال موقوفه

Synonyms

benefit, help, service, aid, advantage, strength, resource, attraction, blessing, boon, good point, strong point, ace in the hole, feather in your cap, ace up your sleeve, property, goods, means, holdings, money, funds, effects, capital, riches, finance, reserves, resources, estate, wealth, valuables, possessions

Antonyms

burden, handicap, liability, disadvantage, minus, drawback, nuisance, impediment, drag, albatross, hindrance, millstone, encumbrance

Examples

current asset

دارایی جاری

fixed asset

دارایی ثابت

operating asset

دارایی در گردش

Assets and liabilities

بستانکاری و بدهکاری

A company's assets

دارایی شرکت

Charm is her chief asset.

جذابیت امتیاز عمده‌ی اوست.

Most of his assets were in gold.

بیشتر دارایی او به صورت طلا بود.

Mojgan is an asset to this university.

مژگان مایه‌ی سربلندی این دانشگاه است.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>