دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته نهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Venom

  [ˈvenəm]

Noun

the poisonous liquid that some snakes, spiders, etc. produce when they bite or sting you

(فقط در مورد مار و دیگر جانوران) زهر، سم

a strong, bitter feeling; feelings of hate and a desire to hurt somebody

کین، بدخواهی، بدجنسی، نفرت، آریغ، عداوت

Synonyms

malice, hate, spite, bitterness, grudge, gall, acidity, spleen, acrimony, rancor, ill will, malevolence, virulence, pungency, malignity, spitefulness, maliciousness, poison, toxin, bane

Antonyms

love, charity, kindness, benevolence, mercy, goodwill, compassion

Examples

This scorpion's venom is dangerous.

زهر این عقرب خطرناک است.

His statements were full of venom.

کینه و عداوت از حرف‌های او می‌بارید.

A look of pure venom

نگاهی از سر نفرت خالص

His voice was full of venom.

صدایش پر از کینه بود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>