Access
[ˈækses]Noun
the opportunity or right to use something or to see somebody/something
دسترسی، دستیابی، نزدیک شدن به
a way of entering or reaching a place
راه رسیدن (به چیزی)، مدخل ورود
Synonyms
admission, entry, passage, entrée, admittance, ingress, entrance, road, door, approach, path, gate, opening, way in, avenue, doorway, gateway, portal, passageway
Examples
He has access to some of the best physicians.
او به برخی از بهترین دکترها دسترسی دارد.
A country with no access to the sea.
کشوری که راه به دریا ندارد.
Many divorced fathers only have access to their children at weekends (= they are allowed by law to see them only at weekends).
بسیاری از پدران مطلقه فقط در تعطیلات آخر هفته به فرزندان خود دسترسی دارند (= طبق قانون آنها مجاز هستند فقط در آخر هفته با آنها ملاقات کنند).
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما