دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته پانزدهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Access

  [ˈækses]

Noun

the opportunity or right to use something or to see somebody/something

دسترسی، دستیابی، نزدیک شدن به

a way of entering or reaching a place

راه رسیدن (به چیزی)، مدخل ورود

Synonyms

admission, entry, passage, entrée, admittance, ingress, entrance, road, door, approach, path, gate, opening, way in, avenue, doorway, gateway, portal, passageway

Examples

He has access to some of the best physicians.

او به برخی از بهترین دکترها دسترسی دارد.

A country with no access to the sea.

کشوری که راه به دریا ندارد.

Many divorced fathers only have access to their children at weekends (= they are allowed by law to see them only at weekends).

بسیاری از پدران مطلقه فقط در تعطیلات آخر هفته به فرزندان خود دسترسی دارند (= طبق قانون آنها مجاز هستند فقط در آخر هفته با آنها ملاقات کنند).

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>