دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته پانزدهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Invalidate

  [ɪnˈvælɪdeɪt]

Verb

if you invalidate a document, a contract, an election, etc., you make it no longer legally or officially acceptable

از ارزش قانونی انداختن، (قانونا) بی‌اعتبار کردن، باطل کردن

to prove that an idea, a story, an argument, etc. is wrong

باطل کردن، ناتوان کردن، علیل کردن، اثبات کردن این نکته که یک ایده، داستان، بحث یا غیره اشتباه است

Synonyms

nullify, cancel, annul, undermine, weaken, overthrow, undo, quash, overrule, rescind, abrogate, render null and void, disprove, refute, negate, discredit, contradict, rebut, give the lie to, make a nonsense of, prove false, blow out of the water, controvert, confute

Antonyms

validate, sanction, authorize, strengthen, ratify, empower

Examples

The use of the wrong stamp invalidated the contract.

به کار بردن مهر اشتباهی قرارداد را از اعتبار انداخت.

Any form of physical activity will invalidate the results.

هر نوع فعالیت فیزیکی نتایج را باطل می کند.

Unfortunately, the new evidence appears to invalidate our theory.

متأسفانه، به نظر می رسد شواهد جدید نظریه ما را بی اعتبار می کند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>