دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته پانزدهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Persevere

  [ˌpɜːrsəˈvɪr]

Verb

to continue trying to do or achieve something despite difficulties

ثبات قدم به خرج دادن، پشتکار داشتن، پایداری کردن، پافشاری کردن، استقامت کردن، ایستادگی کردن، پایمردی کردن

Synonyms

keep going, continue, go on, carry on, endure, hold on, hang on, persist, stand firm, plug away, hold fast, remain firm, stay the course, keep your hand in, pursue your goal, be determined or resolved, keep on or at, stick at or to

Antonyms

give up, quit, give in, hesitate, falter, waver, dither, throw in the towel, vacillate, be irresolute, shillyshally, swither

Examples

They persevered in the face of great difficulties.

آنان در مقابل مشکلات عظیم استقامت کردند.

She persevered with her violin lessons.

او در درس های ویولن خود پشتکار داشت.

You have to persevere with difficult students.

شما باید در مواجه با دانش آموزان پر دردسر ثبات قدم داشته باشید.

Despite a number of setbacks, they persevered in their attempts to fly around the world in a balloon.

علیرغم تعدادی از ناکامی ها، آنها در تلاش خود برای پرواز در سراسر جهان با بالون استقامت کردند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>