دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته پانزدهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Landmark

  [ˈlændmɑːrk]

Noun

something, such as a large building, that you can see clearly from a distance and that will help you to know where you are

(هر نشانه‌ی ساختگی مانند برج و تابلو و یا هر نشانه‌ی طبیعی مانند درخت و تپه که مرز یا مکانی را مشخص کند) مرزنما، مرزنشان، جانشان، علامت مشخصه، جانما، نشانه

an event, a discovery, an invention, etc. that marks an important stage in something

نقطه‌ی عطف، چرخشگاه، رویداد برجسته، رویداد بزرگ

a building or a place that is very important because of its history, and that should be preserved

جای دیدنی، جای مشخص کننده

Synonyms

feature, spectacle, monument, milestone, turning point, watershed, critical point, boundary marker, cairn, benchmark, signpost, milepost

Examples

Airplanes used the mountain as a landmark to find the airport.

هواپیماها برای یافتن فرودگاه از آن کوه به‌عنوان نشانه استفاده می‌کردند.

There were landmarks and barbed wire all along the border.

در سرتاسر مرز نشانه و سیم خاردار وجود داشت.

The discovery of penicillin was a landmark in the history of medicine.

کشف پنی‌سیلین نقطه‌ی عطفی در تاریخ پزشکی بود.

Khajoo Bridge is one of the most historic landmarks of Esfahan.

یکی از تاریخی‌ترین جاهای اصفهان پل خواجو است.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>