Extrinsic
[eksˈtrɪnzɪk]Adjective
not belonging naturally to somebody/something; coming from or existing outside somebody/something rather than within them
(موجود در خارج یا فعال از بیرون به درون) برون به درون، خارجی، برونی، برونین، صوری، خارجی، عرضی
Synonyms
external, outside, exterior, foreign, imported, superficial, extraneous
Examples
Extrinsic facts
دادههای (واصله از) خارج
Extrinsic pressure groups
گروههایی که از خارج فشار اعمال میکنند
One of the extrinsic features of this building
یکی از ویژگیهای برونی این ساختمان
She was motivated by the idea of extrinsic rewards such as salary rather than intrinsic ones such as pride and self-respect.
انگیزه او بخاطر پاداشهای بیرونی مانند حقوق بود تا پاداشهای درونی مانند غرور و احترام به خود.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.