دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته پانزدهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Extrinsic

  [eksˈtrɪnzɪk]

Adjective

not belonging naturally to somebody/something; coming from or existing outside somebody/something rather than within them

(موجود در خارج یا فعال از بیرون به درون) برون به درون، خارجی، برونی، برونین، صوری، خارجی، عرضی

Synonyms

external, outside, exterior, foreign, imported, superficial, extraneous

Examples

Extrinsic facts

داده‌های (واصله از) خارج

Extrinsic pressure groups

گروه‌هایی که از خارج فشار اعمال می‌کنند

One of the extrinsic features of this building

یکی از ویژگی‌های برونی این ساختمان

She was motivated by the idea of extrinsic rewards such as salary rather than intrinsic ones such as pride and self-respect.

انگیزه او بخاطر پاداش‌های بیرونی مانند حقوق بود تا پاداش‌های درونی مانند غرور و احترام به خود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>