Declaim
[dɪˈkleɪm]Verb
to say something loudly; to speak loudly and with force about something you feel strongly about, especially in public
دکلمه کردن، (از حفظ و با صدای قرا) خواندن، خوشخوانی کردن، رجزخوانی کردن، (باحرارت واحساس زیاده از حد) قرائت کردن، (با حرارت و شدت و فصاحت) مورد انتقاد قرار دادن، تاختن بر
Synonyms
speak, lecture, proclaim, recite, rant, harangue, hold forth, spiel, orate, perorate
Examples
‘All the world's a stage,’ he declaimed.
او با شور و هیجان اعلام کرد: «همه دنیا یک صحنه است.»
He declaimed against the evils of alcohol.
او علیه ضررهای الکل صحبت کرد.
She declaimed the famous opening speech of the play.
او سخنرانی افتتاحیه معروف نمایشنامه را با صدای بلند خواند.
She stood up and loudly declaimed that prizes are not important.
او بلند شد و با صدای بلند اعلام کرد که جوایز مهم نیستند.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما