دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس ششم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Deceive

  [dɪˈsiːv]

Verb

to make somebody believe something that is not true AND to refuse to admit to yourself that something unpleasant is true AND to make somebody have a wrong idea about somebody/something

فریب دادن، فریفتن، گول زدن، نیرنگ به کار بردن، تقلب کردن، آورندیدن، کنوریدن، شخصی‌ را وادار به‌ باور چیزی دروغ کردن، گمراه کردن

Synonyms

take in, trick, fool, cheat, con, kid, stiff, sting, mislead, betray, lead (someone) on, hoax, dupe, beguile, delude, swindle, outwit, ensnare, bamboozle, hoodwink, entrap, double-cross, take for a ride, pull a fast one on, cozen, pull the wool over (someone's) eyes

Antonyms

aid, assist, help, protect, support, be honest

Examples

Atlas was deceived about the burden he had to carry.

«اطلس‌» در مورد باری که‌ باید به‌ دوش می‌کشید، فریب‌ داده شد.

Virginia cried when she learned that her best friend had deceived her.

وقتی‌ «ویرجینیا» فهمید که‌ بهترین‌ دوستش‌ او را فریب‌ داده است‌، گریه‌ کرد.

The villain deceived Chief White Cloud by pretending to be his friend.

خلاف کار، «چیف‌ وایت‌ کلاود» را با تظاهر به‌ دوستی‌ فریب‌ داد.

He even deceived his own mother.

او حتی مادر خود را هم گول می‌زد.

He was deceived into buying stolen goods.

با فریب به او مال دزدی فروختند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>