دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس ششم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Undoubtedly

  [ʌnˈdaʊtɪdli]

Adverb

​used to emphasize that something exists or is definitely true OR certainly; beyond doubt

قطعاً، بدون شک‌، مسلما، یقینا، حتما، بدون تردید، بی شک

Synonyms

certainly, definitely, undeniably, surely, of course, doubtless, without doubt, unquestionably, unmistakably, assuredly, beyond question, beyond a shadow of (a) doubt

Antonyms

doubtedly, doubtfully, dubiously, questionably, uncertain, indefinite

Examples

Ray’s team undoubtedly had the best debators in our county.

بدون شک‌ گروه «ری» بهترین‌ مناظره کنندگان منطقه‌ را در اختیار داشت‌.

The pilgrims undoubtedly assembled to travel to Rome together.

زائران بدون شک‌ جمع‌ شدند تا با هم‌ به‌ رم سفر کنند.

If she didn't want to get into an argument, Valerie would have followed the majority undoubtedly.

بی‌شک‌ اگر «والری» نمی‌خواست‌ وارد بحث‌ شود، از اکثریت‌ تبعیت‌ کرده بود.

Undoubtedly he is one of Iran's greatest poets.

او بدون شک یکی از بزرگترین شعرای ایران است.

The pilgrims undoubtedly assembled to travel to Rome together.

زائران مسلما دور هم جمع شده بودند تا باهم به رم سفر کنند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>