Expatriate
[ˌeksˈpeɪtriət]Noun
a person living in a country that is not their own
(آدم) ترک وطن کرده، دور از میهن، غریب، مقیم برون مرز، میهن باخته، مهاجر
Synonyms
exile, refugee, emigrant, émigré, expat
Examples
American expatriates in Paris
مهاجران آمریکایی در پاریس
This restaurant is the haunt of expatriate Iranians.
این رستوران پاتوق ایرانیان دور از وطن است.
My family lived as expatriates in Hong Kong before I was born.
خانواده من قبل از تولد من به عنوان مهاجر در هنگ کنگ زندگی می کردند.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.