دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته نوزدهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Derogatory

  [dɪˈrɑːɡətɔːri]

Adjective

​showing a critical attitude and lack of respect for somebody

بی‌آبروکننده، تحقیر کننده، خوار کننده، خفت‌آمیز، موهن، کاهنده (ی آبرو و مقام)

Synonyms

disparaging, damaging, offensive, slighting, detracting, belittling, unfavorable, unflattering, dishonoring, defamatory, injurious, discreditable, uncomplimentary, depreciative

Antonyms

flattering, complimentary, appreciative, fulsome, laudatory

Examples

He made derogatory remarks about you.

او درباره‌ی شما حرف‌های توهین آمیزی زد.

He made some derogatory comment/remark about her appearance.

وی تعبیرات و نظرات تحقیر آمیز و موهنی درباره ظاهر آن خانم بکار برد.

I wish you wouldn't make derogatory remarks about members of my family.

ای کاش این همه تحقیر و چرت و پرت در مورد اعضای خانوادم بکار نمی بردی.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>