دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و دو ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Covert

  [ˈkəʊvɜːrt]

Adjective

secret or hidden, making it difficult to notice

پنهان، نهفته، نهان، مستور، نهانی، پنهانی، مخفی، پوشیده، ناآشکار

Synonyms

secret, private, hidden, disguised, concealed, veiled, sly, clandestine, underhand, unsuspected, surreptitious, stealthy

Examples

Covert threat

تهدید نهانی

Covert operations

عملیات مخفی

He stole a covert glance at her across the table.

از آن طرف میز نگاهی پنهانی به او انداخت.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>