Chimerical
[kaɪˈmerɪkəl]Adjective
imaginary or not really possible
واهی، غیر واقعی، خیالی، موهوم، بی پایه، خواب و خیالی
Synonyms
chimeric, conceptual, fanciful, fantastic, fantastical, imaginary, notional, unreal, visionary
Examples
The fire-breathing dragon is a chimerical animal.
اژدهای آتش نفس حیوان خیالی است.
Most interpret the information from the victims as chimerical thinking.
بسیاری از آن ها اطلاعات قربانیان را واهی تعبیر می کنند.
Few expected his chimerical plan to establish rooftop farming in the city to actually materialize.
تعداد کمی از افراد انتظار دارند که نقشه موهوم او برای ایجاد کشاورزی بر روی پشت بام در شهر تحقق یابد.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.