Introspective
[ˌɪntrəˈspektɪv]Adjective
tending to think a lot about your own thoughts, feelings, etc.
معاینه کننده درون خود، خویشتن نگر، ناشی از خویشتن نگری یا معاینه نفس
Synonyms
inward-looking, introverted, brooding, contemplative, meditative, subjective, pensive, inner-directed
Examples
Introspective psychology
روانشناسی درون نگر
This matter forces me to become introspective.
این موضوع مرا وادار می کند که درون نگر باشم.
She became introspective and began to question her life choices.
او درون نگر شد و شروع به زیر سوال بردن انتخاب های زندگی خود کرد.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.