دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و پنج ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Conflagration

  [ˌkɑːnfləˈɡreɪʃn]

Noun

​a very large fire that destroys a lot of land or buildings

آتش سوزی بزرگ، حریق خانمان‌سوز، همه سوزی

Synonyms

fire, blaze, holocaust, inferno, wildfire

Examples

Incendiary bombs caused a conflagration in the city.

بمب‌های آتشزا شهر را دستخوش آتش‌سوزی گسترده‌ای کرد.

A conflagration in 1947 reduced 90 percent of the houses to ashes.

آتش سوزی در سال 1947، 90 درصد خانه ها را به خاکستر تبدیل کرد.

Most of the destruction of the city was caused by the conflagration that followed the earthquake.

بیشتر تخریب های شهر ناشی از آتش سوزی پس از زلزله بود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>