دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و شش ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Cogent

  [ˈkəʊdʒənt]

Adjective

​strongly and clearly expressed in a way that influences what people believe

مجاب کننده، متقاعد کننده، مستدل، قانع کننده

Synonyms

convincing, strong, powerful, effective, compelling, urgent, influential, potent, irresistible, compulsive, forceful, conclusive, weighty, forcible

Examples

Cogent reasons

دلایل قانع کننده

His arguments in defense of free trade were cogent.

استدلال‌های او در دفاع از تجارت آزاد مجاب کننده بود.

She put forward some cogent reasons for abandoning the plan.

او دلایل قانع کننده ای برای کنار گذاشتن این طرح ارائه کرد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>