دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و هفت ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Exultation

  [ˌeɡzʌlˈteɪʃn]

Noun

a feeling of being very proud or happy, especially because of something exciting that has happened

شور و شعف، شادمانی، وجد، پیروز حالی، پیروزمندی

Synonyms

joy, delight, celebration, rejoicing, glee, high spirits, elation, transport, jubilation, joyousness, merriness, triumph, glory, glorying, boasting, crowing, revelling, bragging, gloating

Examples

In their exultation, the team members lifted their coach and swirled him in the air.

اعضای تیم در شادی شان مربی خود را بلند کردند و او را در هوا چرخاندند.

When a caisson was exploded, yells of exultation were heard along the whole rebel lines. . . .

هنگامی که صندوقِ هوایی (نوعی سازه دفاعی) منفجر شد، نَعره یِ شور و شوقِ مُزدوران به گوش می رسید.

I felt a tremendous sense of relief and exultation.

احساس آرامش و شادی فوق العاده ای داشتم.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>