Retrospect
[ˈretrəspekt]Noun
thinking about a past event or situation, often with a different opinion of it from the one you had at the time
نگاه به گذشته، اندیشهی گذشته، پس نگری، بازنگری، گذشته اندیشی، پس اندیشی
Synonyms
hindsight, review, afterthought, re-examination, survey, recollection, remembrance, reminiscence
Antonyms
anticipation, foresight
Examples
In retrospect
با نگاهی به گذشته، در نگاه به گذشته، از دیدگاه امروز (دربارهی گذشته)
His new book begins with a retrospect.
کتاب جدید او با نگاهی به گذشته آغاز میشود.
My childhood seems happier in retrospect than it did then.
از دید امروز کودکی من شادتر از آن بود که آن روزها فکر میکردم.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.