دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و هفت ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Pungent

  [ˈpʌndʒənt]

Adjective

having a strong taste or smell

(بو یا مزه) تند، پر ادویه، زبان‌گز

direct and having a strong effect

(در فکر) دردآور، تیز گونه، (سبک نگارش و سخن) تند و تیز، گزنده، بران

Synonyms

acid, acrid, aromatic, bitter, peppery, piquant, poignant, salty, sharp, sour, spicy, stinging, tangy, zesty, effluvious, hot, nosey, odoriferous, barbed, biting, bitter, caustic, incisive, peppery, piercing, poignant, salty, scathing, spicy, telling, trenchant, zesty, acrimonious, acute, cutting, exciting

Antonyms

blah, bland, blunt, calm, cheerful, dull, good, happy, kind, mild, nice, pleasant, soothing, sweet, weak

Examples

Pungent pickle

ترشی پر ادویه

A pungent smell

بوی تند

Pungent words

حرف‌های نیشدار

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>