Adamant
[ˈædəmənt]Adjective
determined not to change your mind or to be persuaded about something
سمج، پایدار، مقاوم، تسلیمناپذیر، مصر
Synonyms
determined, insistent, intransigent, resolute, rigid, stubborn, uncompromising, firm, immovable, pat, set, stiff, fixed, hanging tough, hang-tough, hard-nosed, inexorable, tough, adamantine, flinty, impenetrable, indestructible, rock-hard
Antonyms
flexible, irresolute, lenient, weak, willing, yielding, indefinite, movable, moving, soft, unfixed, pliant, submissive, supple
Examples
I am adamant about it.
من در مورد آن سمج هستم.
Sue was adamant about that job in Australia.
سو در مورد آن شغل در استرالیا مصر بود.
We told him not to resign, but he remained adamant.
به او گفتیم استعفا ندهد ولی سماجت نشان داد.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.