دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و هشت ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Eradicate

  [ɪˈrædɪkeɪt]

Verb

to destroy or get rid of something completely, especially something bad

ریشه کن کردن، از ریشه درآوردن، (مجازی) نابود کردن، از بین بردن

Synonyms

wipe out, eliminate, remove, destroy, get rid of, abolish, erase, excise, extinguish, stamp out, obliterate, uproot, weed out, annihilate, put paid to, root out, efface, exterminate, expunge, extirpate, wipe from the face of the earth

Examples

It is hard to eradicate some weeds.

ریشه کن کردن برخی از علف‌های هرزه مشکل است.

They have tried to eradicate illiteracy.

آنان کوشیده‌اند بیسوادی را ریشه‌کن کنند.

Diphtheria has been virtually eradicated in the United States.

دیفتری (نوعی بیماری) در ایالات متحده تقریباً ریشه کن شده است.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>