دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Galvanize

  [ˈɡælvənaɪz]

Verb

to make somebody take action by shocking them or by making them excited

(به وسیله جریان یا شوک برقی) انگیختن، متشنج کردن، تحریک کردن، به جنب و جوش انداختن، به هیجان آوردن

to cover metal with zinc in order to protect it from rust

(با جریان برق) آب طلا یا نقره دادن، روی اندود کردن، گالوانیزه کردن، فلز اندود کردن

Synonyms

stimulate, encourage, inspire, prompt, move, fire, shock, excite, wake, stir, spur, provoke, startle, arouse, awaken, rouse, prod, jolt, kick-start, electrify, goad, impel, invigorate

Examples

Galvanized iron

آهن گالوانیزه

The news galvanized the whole country.

آن خبر در سرتاسر کشور ولوله انداخت.

We have to galvanize people into action.

ما باید مردم را به سمت عمل سوق دهیم.

The win galvanized the whole team.

این برد کل تیم را شگفت زده کرد.

The urgency of his voice galvanized them into action.

فوریت صدای او آنها را به عمل واداشت.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>