Galvanize
[ˈɡælvənaɪz]Verb
to make somebody take action by shocking them or by making them excited
(به وسیله جریان یا شوک برقی) انگیختن، متشنج کردن، تحریک کردن، به جنب و جوش انداختن، به هیجان آوردن
to cover metal with zinc in order to protect it from rust
(با جریان برق) آب طلا یا نقره دادن، روی اندود کردن، گالوانیزه کردن، فلز اندود کردن
Synonyms
stimulate, encourage, inspire, prompt, move, fire, shock, excite, wake, stir, spur, provoke, startle, arouse, awaken, rouse, prod, jolt, kick-start, electrify, goad, impel, invigorate
Examples
Galvanized iron
آهن گالوانیزه
The news galvanized the whole country.
آن خبر در سرتاسر کشور ولوله انداخت.
We have to galvanize people into action.
ما باید مردم را به سمت عمل سوق دهیم.
The win galvanized the whole team.
این برد کل تیم را شگفت زده کرد.
The urgency of his voice galvanized them into action.
فوریت صدای او آنها را به عمل واداشت.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما