Condescend
[ˌkɑːndɪˈsend]Verb
to do something that you think it is below your social or professional position to do
(یعنی با انجام کاری که دون شان خود می دانید موافقت کنید) افاده کردن، (برتری خود را) به رخ کشیدن، (به طور مصنوعی و زننده) رعایت ادب کردن
to behave towards somebody as though you are more important and more intelligent than they are
(یعنی خود را برتر نشان دادن، به گونه ای رفتار کنید که دیگران فکر کنند شما از آنها برتر هستید)، لطف کردن، خود را همتراز مادون خود کردن (از روی لطف)، فروتنی کردن، منت نهادن
Synonyms
patronize, talk down to, treat like a child, treat as inferior, treat condescendingly, deign, see fit, lower yourself, be courteous enough, bend, submit, stoop, unbend, vouchsafe, come down off your high horse, humble or demean yourself
Examples
Would you condescend to accompany me?
افتخار همراهی با من را میدهید؟
She will not condescend to speak to us!
افتخار گفتگو با ما را نمی دهد!
Take care not to condescend to your readers.
مراقب باش به خوانندگانت فخر نفروشی.
Once a year, she condescended to visit his slum-dwelling parents.
او سالی یک بار با فیس و افاده سراغ والدین کوخ نشینش میرفت.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما