دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Jubilant

  [ˈdʒuːbɪlənt]

Adjective

feeling or showing great happiness because of a success

سرمست (از پیروزی)، دست‌افشان، مست از باده‌ی پیروزی، شادیانه، شادگر، پیروزبخت، فیروز

Synonyms

overjoyed, excited, thrilled, glad, triumphant, rejoicing, exuberant, joyous, elated, over the moon, euphoric, triumphal, enraptured, exultant, cock-a-hoop, rhapsodic

Antonyms

sad, melancholy, despondent, downcast, sorrowful, doleful

Examples

Jubilant drumming

طبل شادیانه

Jubilant parades and parties

رژه‌ها و ضیافت‌های شادی‌بخش

Jubilant soldiers fired skyward.

سربازان سرمست از پیروزی، تیر به هوا خالی می‌کردند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>