دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و یک ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Innocuous

  [ɪˈnɑːkjuəs]

Adjective

not intended or likely to offend or upset anyone

بی‌غرضانه

not harmful or dangerous

بی‌ضرر، بی‌خطر، بی‌زیان، نازیانبخش، بی‌آسیب، بی‌آزار

Synonyms

harmless, safe, innocent, inoffensive, innoxious

Examples

An innocuous insect

حشره‌ی بی‌آزار

An innocuous snake

مار بی زهر

Numerous tests have proven that this substance is innocuous.

آزمایش‌های متعدد ثابت کرده‌اند که این ماده بی‌زیان است.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>