دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و یک ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Deleterious

  [ˌdeləˈtɪriəs]

Adjective

​harmful and damaging

زیانکار، زیانبخش، آسیب‌آور، مضر، آسیبگر

Synonyms

harmful, bad, damaging, destructive, detrimental, hurtful, pernicious, ruinous, prejudicial, injurious

Examples

Petty crime is having a deleterious effect on community life.

جرایم کوچک تأثیر مخربی بر زندگی اجتماعی دارد.

Children should be informed of the deleterious effects of alcohol.

بچه‌ها را باید به پیامدهای زیانبخش الکل آگاه کرد.

These drugs have a proven deleterious effect on the nervous system.

این داروها اثرات مضر ثابت شده بر روی سیستم عصبی دارند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>