دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و یک ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Efficacy

  [ˈefɪkəsi]

Noun

the ability of something to produce the results that are wanted

(تاثیر دلخواه) اثر، فایده، ثمربخشی

Synonyms

effectiveness, efficiency, power, value, success, strength, virtue, vigour, use, usefulness, potency, fruitfulness, productiveness, efficaciousness

Examples

The efficacy of these curative measures is still in doubt.

فایده‌ی این اقدام های درمانی هنوز مورد شک است.

The new drugs have greater efficacy than the earlier ones.

داروهای جدید اثربخشی بیشتری نسبت به داروهای قبلی دارند.

Recent medical studies confirm the efficacy of a healthier lifestyle.

مطالعات پزشکی اخیر اثربخشی یک سبک زندگی سالم را تایید می کند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>