Dissent
[dɪˈsent]Verb
to have or express opinions that are different from those that are officially accepted
اختلاف عقیده داشتن با، ناهماندیش بودن، (عقاید و رسوم کلیسای خود را) رد کردن، از دین برگشتن
Synonyms
disagree, object, disapprove, demur, express disagreement, express objection
Antonyms
accept, agree, assent
Examples
He was tried for dissenting from the Church of England.
به خاطر رویگردانی از کلیسای انگلیس محاکمه شد.
Only two ministers dissented from the official view.
تنها دو وزیر با دیدگاه رسمی مخالف بودند.
He dissented from the idea that universities should get involved in politics.
او با این عقیده که دانشگاهها باید در سیاست دخالت کنند مخالف بود.
There were a few dissenting voices, but the vast majority supported the plan.
چند صدای مخالف وجود داشت، اما اکثریت قریب به اتفاق از این طرح حمایت کردند.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما