Debilitate
[dɪˈbɪlɪteɪt]Verb
to make somebody’s body or mind weaker, to make a country, an organization, etc. weaker
ناتوان کردن، ضعیف کردن، زبون کردن، کمزور کردن، نزار کردن، رنجور کردن، سست کردن
Synonyms
weaken, exhaust, wear out, sap, incapacitate, prostrate, enfeeble, enervate, devitalize
Antonyms
stimulate, wake up, animate, rouse, brighten, enliven, perk up, energize, pep up, invigorate, vitalize
Examples
Disease and age had completely debilitated him.
بیماری و پیری او را کاملا نزار کرده بود.
Stallin's purge of the officers debilitated the army.
پاکسازی افسران توسط استالین ارتش را تضعیف کرد.
The troops were severely debilitated by hunger and disease.
نیروها به دلیل گرسنگی و بیماری به شدت ضعیف شده بودند.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.