Foment
[fəʊˈment]Verb
to create trouble or violence or make it worse
(به شورش و غیره) برانگیختن، دامن زدن، فتنهگری کردن
Synonyms
stir up, raise, encourage, promote, excite, spur, foster, stimulate, provoke, brew, arouse, rouse, agitate, quicken, incite, instigate, whip up, goad, abet, sow the seeds of, fan the flames
Examples
To foment trouble
دردسر ایجاد کردن
He tried to foment a riot among the workers.
او کوشید در میان کارگران آشوب آفرینی کند.
The song was banned on the grounds that it might foment racial tension.
این آهنگ به این دلیل ممنوع شد که ممکن است باعث ایجاد تنش نژادی شود.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.