Vehemently
[ˈviːəməntli]Adverb
in a way that shows very strong feelings, especially anger
تند، شدید، با حرارت زیاد، غضبناک، قاطعانه، با شور و حرارت زیاد، شدیدا
Synonyms
strong, fierce, forceful, earnest, powerful, violent, intense, flaming, eager, enthusiastic, passionate, ardent, emphatic, fervent, impassioned, zealous, forcible, fervid
Antonyms
moderate, lukewarm, apathetic, cool, calm, dispassionate, impassive, half-hearted
Examples
She shook her head vehemently.
سرش را به شدیدا تکان داد.
The charge was vehemently denied.
این اتهام به شدت رد شد.
He vehemently denied their accusations.
اتهامات آنها را شدیدا رد کرد.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.